مامان تنبل
سلام ب جوجوی دوس داشتنیم
اینجا خیلی گرد وخاک گرفته پس بدون مقدمه میرم سراغ اصل مطلب
عجیجم 10فروردین 93گوشاتو سوراخ کردیم(پنج ماهو بیست وسه روزگی)
اینم عکس اولین گوشواره
اینجا هم قبل عید بود که داشتم بت فرنی میدادم از بس وول خوردی منم دستاتو بستم
این عکس باروسری بچگیام تاریخشم23 اسفند92(پنج ماهوهفت روزگی)
اولین عیدت خونه مامانم
خوشگل مامان تو یکی از روزای فروردین
روزایی که جوجوی مامان پستونک میخورد
...
دخملی در حال تماشای برنامه ی مورد علاقش تینا
روروئک سواری تو اسباب کشی تو اردیبهشت ماه
دخمل ناز من
لیانا درحال دهن کجی به خاله بخاطر عکس انداختن
اماااااااااااااان از دست خاله
...
دخی در در حال خوردن مجله
عزیزم اولین مرواریدت(سمت راست پایین) شانزدهم خرداد (هشت ماهگی)درخشیدمتاسفانه عکسی ازش ندارم اما جاش رو هلو مونده وقتی که گازش زدی
روح نیستمنم بنا به دلایلی که بعدا متوجه میشی نمیتونم عکسموبذارم
جیگمل تو حمام
تو ماه رمضون من مامان بابای بابایی رو دعوتشون کرده بودم برا اینکه مشغول شی ومن ب کارام برسم یه زرد الو دادم بت وقتی اومدم دیدم
خاله جوون فرزانه اس دیگه چه میشه کرد
ببینم چی نوشته روش...
ترکوندم این پستو ولی بازم فقط عکس گذاشتم برات تا بیام و خاطراتتو بگم برات
بابای خوشگلم