روزانه های دخملی در پاییز هزار رنگ
سلااام سلام به دخمل نازم
لیانای عزیزم اینروزا حسابی بازیگوش و وروجک شدی واز صبح که پا میشی تا اخر شب تو دوری و راه میری وهمیشه میخوری زمین و دوباره پامیشیو بعضی وقتا که خودمو میذارم جای تو با خودم میگم اگه من بودم تمام بدنم خورد وخمیر بود
بس که میخوری زمین
منگوله کلاه و هرچیزی که پشم وپرز نرم داشته باشه و میدوستی و از بازی با اونا لذت میبری
همچنان عاشق موزیک ویدیو خاله ستاره هستی
دو روز درمیون با هم نقاشی میکنیم
گاهی وقتا که بابایی دعوات میکنه اونو دمیکنی(میزنی تو صورتش)وبعد که بابایی نگات میکنه شما برا اینکه از دلش دراری میری و میبوسیش اینکارو خیلی بامزه انجام میدی عزیزم
عاشق این که تشویقت کنیم وبرات کف بزنیم حالا میخواد به هر بهانه ای باشه
غذا خوردنتم اصلا تعریفی نداره و دلمو بدرد میاره .شده برام ارزو که شما یبار رو سفره بشینی و تمام و کمال غذاتو بخوری مدام در حال چرخیدنی
بیست و سوم هم نوبت دکتر داری بریم ببینیم نسخه دکتر تغذیه ات جواب داده یا نه؟؟؟؟
اماااااااااااااهنوز از حرف زدن خبری نیست فقط یه چیز داغو ببینی میگی (بووووووووووو)
صبحا وقتی بهت خامه با نون میدم خامه شو میخوری نون رو پس میزنی بیرون اینم یه مدل از غذا خوردنت
یه ظهر جمعه (30 ابان 93)با بابایی و شما رفتیم ددر
تو این تصویر شما تمام مسیر رو خوابیدی و وقتی رسیدیم بیدار شدی
سر حال وخندون
عاشق این عکستم جیگری
اینجا شبیه پسرا شدی عزیززززم
وباز هم هنرنمایی پدری و دخملی
پدر دختری
پست مسافرتمون و چن تا پست اپ نکرده دارم بزودی با دست پر میام
بای بای تا بعد
دوستت دارم گلم