شعرایی که این روزا برات میخونم
توپولویم توپولو صورتم مثله هلو
قد وبالام کوتاهه چشم و ابروم سیاهه
مامانه خوبی دارم میشینه توی خونه
میدوره دونه دونه پیرهن چین دار منو
میپوشم خوشگل میشم مثله یه دسته گل میشم
ای زنبور طلایی نیش میزنی بلایی
زمستونا خوابیدی خواب بهارو دیدی
پاشو پاشو بهاره گل واشده دوباره
جوجه جوجه طلایی نوکت سرخ و حنائی
تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی
گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت نه کسی ز من خبر داشت
دادم بخود یک تکان مثل رستم پهلوان
تخم خود را شکستم اینگونه بیرون جستم
خرگوشه من چه نازه گوشاش چقدر درازه
مثله بخاری گرمه چه خوشگلو چه نرمه
دستاشو پیش میاره به روی هم میذاره
میخوره برگ کاهو میپره مثله اهو