ورودت به 18ماهگی واخرین واکسن
سلام سلام به دخمل نازم لیانا جوونم
عزیزم امروز وارد 18ماه زندگیت شدی
18ماهگیت مبارک
امروز صبح با بابایی بردیمت مرکز بهداشت برای کنترل قد و وزن که اصلا هیچ تعریفی نداشت
از دور سرت راضی بودن
وقت واکسن زدن وقتی گذاشتیمت روی تخت دادت رفت هوا تا زمانیکه کارشون تموم بشه گریه میکردی عزیزم
الانم اصن از جات نمیتونی پا شیفقط و فقط مثه همیشه گریه و داد و بیداد راه میندازی
اروم لالا کردی منم از فرصت استفاده کردم که بیام و وبتو اپ کنم
بخیه خوردن پیشونی
4 فروردین 94 از روی تاب افتادی
البت 10 سانت هم با زمین فاصله نداشت و سرت خورد به لبه تیز ورودی در اتاق و کلی خون ازن ریخت
خیلی گریه عزیزم وقتی دستمو گذاشتم روش تموم دستم خونی شد خیلی ترسیدم تندی زنگیدم به بابابیی
بردیمت درمونگاه بماند که اونجا هم کلی گریه کردی عزیز دلم
پیشونیت الکی الکی دو تا بخیه خورد بعد از شش روز بخیه شو گرفتیم اما جاش موندهدرست مثه پیشونیه خودم دقیقا همون قسمت ازپیشونی من شکست
اما تو بازم خوشگلو نازی جیگررررررررررررررررررررررری
خوشگل خانوم دوستت داریم