روز موعود
وااااااااااااااااااااااای
قلبم داره از جاش کنده میشه
اخه قراره دخترمو ببینم
استرس_ ترس_ دلهره_وخوشحالی حس های متفاوتیه که الان دارم
نمیدونم......
خدایا کمکم کن
از خدا میخوام صحیحو سالم تورو بدستم برسونه
راستی یه چیزی که یادم رفته بود اینجا برات بگم این بود که من تو رو به امام رضا سپردم وازش خواستم دخملکم سالم باشه واینکه یه روزی ببرمت پابوسش
تو دوران بارداریم وقتی چند هفتت بود ومن ازت خبر نداشتم رفتیم مشهد
دخترم هر ثانیه ای که ساعت رو به جلو میره استرسم بیشتر میشه ازینکه
ایا من لیاقت مادر شدنو دارم؟
میتونم از عهده ی تربیتت بربیام؟
ایا اینده ی روشنی در انتظارته ؟
ایا میتونم اینده ی خوبیو برات بسازم؟
و هزار تا سوال بی جواب دیگه که همشون برمیگرده به اینده..........
اما عزیزم
ساکنو بستم لباسای خوشگلتو برداشتم منتظرم ساعت بشه 7بزنم بیرون
بابایی ام الان خوابه
خوشبحالش
ولیییییییییییییییییییی الان روزای خوششه
خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوووووووووووووووووووووووووووووست دارم وروجک من