اولین گردش کوتاه
سلام ب دخملکم
نفسم عشقم
جینگول مامان الان خوابه فدای اون نفس کشیدنات بشم
مننننننننننننننننن
میخوام برات از اولین گردش کوتاهت بگم فندقم
پنج شنبه برابر با 24 بهمن ماه1392
ساعت دو بعداز ظهر بعد ناهار راه افتادیم سمت سد (قصدمون
خرید ماهی بود)که گفتیم بعد مدتها بریم ی
اب و هوایی عوض کنیمبعد بدنیا اومدنت احتمال مریض شدنت
بعلت سرمای هوا زیاد بود و که خودش
دلیلی شد که این 4ماهی بغیر خونه ی مامانم و دکتر و..جایی
نتونیم بریم
اما دختر نازم تمام مدت تو ماشین خواب بودی چون ساعت
خواب بعدازظهرت بود نزدیکیای سد که
رسیدیم بیدار شدیو با چشای گرد و خوشگلتهمه جا رو با
تعجب نگاه میکردی
وقتی رسیدیم تو رو هم از ماشین اوردیم بیرون باد سردی میزد
اما دوس داشتم چند تا عکس ازت بندازم
که نتیجش شد اینا
چون با موبایل انداختم بی کیفیت شده بود عزیزم
الهی مامان فدای اون چشای نازت بشههههههههههههههه